شاید اپل به فرمول نهایی ساخت محصولاتی با ظاهر زیبا رسیده باشد ولی نرمافزاری که درون این گجتها در حال اجراست هنوز فاصلهی زیادی با ایدهآل دارد. امکان شخصیسازی کم، در دسترس نبودن رامها و ویجتهای کاستوم و عدم یکپارچهسازی واقعی با سرویسهای گوگل تنها برخی از معایب iOS هستند.
کلیک- از آنجاکه iOS یک نرمافزار اختصاصی است تمام گوشیها و تبلتهای اپل از سیستمعامل کاملا یکسانی بهره میبرند (که البته این مورد میتواند یک نقطهی قوت باشد). در عالم اندروید گزینههای فراوانی در بازار یافت میشود.قطعا هیچچیز مانع این نمیشود که یک نسخهی قدیمیتر آیفون یا آیپد را انتخاب کنید.
ولی کافی است در همان زمانی که مشغول تصمیمگیری بین خریدن آیفون ۶s، آیفون ۶ پلاس یا شاید آیفون SE هستید نگاهی به سمت اندرویدی بازار بیندازید تا تمام آن گجتهای متفاوت در اشکال و ابعاد مختلف را ببینید. اپل باید بداند که صرف افزایش دادن اندازهی صفحهنمایش یا حذف کردن برخی از امکانات انتخاب گستردهای ایجاد نمیکند.
زمانی که اندروید اولین بار معرفی شد یک سیستمعامل مضحک، پر اشکال و بههمریخته بود که بهسختی میشد آن را رقیبی برای iOS نرم و روان تلقی کرد. ولی در طول سالیان گوگل با ورز دادن این پلتفرم آن را به سیستمعاملی کاملا زنده، نرم و منعطف (البته بسته به گجت!) تبدیل کرد که میتوان آن را برای استفاده روی هر گجت، پردازنده یا مجموعهای آماده ساخت. البته منظور ما این نیست که iOS هیچگاه تغییر نکرد بلکه تغییرات کوچکی (نظیر تقسیم صفحه بین دو اپلیکیشن) در گوشه و کنار iOS رخ داده که آن را بهروز نگه داشته است. ولی به نظر میرسد این سیستمعامل به یک بازنگری اساسی نیاز داشته باشد.
اگر از کاربران مکبوک یا آیمک باشید احتمالا میدانید که این رایانهها انتخاب اول افرادی هستند که در زمینههای مختلف مربوط به دیزاین فعالیت میکنند. ولی اگر قصد کنید برای ورود به عالم گیمرها یکی از آخرین عنوانهای ارائهشده را روی مک بازی کنید بهزودی امیدتان به یاس بدل خواهد شد.
البته حضور «استیم» (Steam) با باز کردن مسیری بهسوی آماده شدن عنوانهای بیشتر برای کاربران مک قطعا شرایط را بهبود داده است ولی وقتی پای بازیهای بزرگ در میان باشد مدتزمان انتظار احتمالا نامعین خواهد بود. اغلب خود نسخههای PC هم چیزی در حدود یک ماه یا بیشتر بعد از معرفی نسخههای کنسول روانهی بازار میشوند. این در حالی است که کاربران مک ممکن است.
چند سال در انتظار طی شدن مسیر توسط این نسخه بمانند.شاید ابتدا متوجه این موضوع نشوید (چراکه بسیاری از ساعتهای هوشمند بهصورت مستقل کار میکنند) ولی تنها راه برای استفاده از اپل واچ این است که آن را با آیفونی که متعلق به خودتان است جفت کنید. برای کسانی که پیشازاین روح ابدی خود را وقف خدایان کوپرتینو کردهاند این مسئله اهمیت چندانی نخواهد داشت.
ولی برای کاربران اندروید یا ویندوزفون وسوسهی افزودن اندکی از زیبایی اپل روی مچ به معنی نیاز به تغییراتی بیشتری خواهد بود. این نمونهی دیگری است که نشان میدهد محصولات اپل روزبهروز کاربران غیر iOS را کمتر در نظر میگیرند. گرچه حال که انتظار میرود اپلیکیشنهای اپل واچ بدون نیاز به آیفون هم کار کنند شاید در این مورد شاهد تغییری باشیم.زمانی که آیتونز برای بار اول در کنار آیپاد وارد صحنه شد به نظر یک مکمل بینقص میرسید.
با اینحال حتی باوجود اضافه شدن پادکستهای شخصیتهای مهم و آهنگهای اختصاصی هنوز هم مشکلات خاص خود را دارد. استفاده از آیتونز کار سخت و دشواری است، هیچگاه روان نیست و موسیقیهای شما را به بدترین شکل ممکن ارائه میدهد.
ما در اینجا قصد نداریم افرادی را که در فروشگاههای اپل کار میکنند قضاوت کنیم، بلکه قصد ما بررسی شیوهای از خدمات پس از فروش است که این شرکت انتظار دارد از تمام منافذ بدن کارکنانش به بیرون تراوش کند. نوعی رفاقت و صمیمیت آزاردهنده،این حقیقت که اپل کارکنان خود را نابغه میخواند (اینکه آنها ممکن است واقعا نابغه باشند تغییری در اصل قضیه ایجاد نمیکند)، این حقیقت که جایی به نام «ردیف نابغهها» (Genius Bar) در فروشگاه وجود دارد و بسیاری موارد دیگر موجب میشود این فضا سرشار از حسی ناخوشایند شود.
احتمالا این قدیمیترین گله در مورد محصولات اپل است ولی با این وجود اگر درآمد متوسطی داشته باشید یکی از مهمترینها خواهد بود.اپل محصولات بد تولید نمیکند و هیچکس نمیتواند کیفیت خروجی آنها را بهطور جدی زیر سوال ببرد ولی حتی برای محصول تاریخگذشتهای نظیر آیپاد تاچ هم مجبور خواهید بود پول زیادی را هزینه کنید. محصولات اپل ممتاز هستند ولی نه اینقدر.